چار گرد قلاگشتم

؋ 299

 

 ۲۷۹ صفحه
«چار گرد قلاگشتم، پای زیب طلا یافتم، پای زیب طلا یافتم»، از رهنورد زریاب، داستان سرای و پژوهشگر نام آشنا و توانای افغانستان که سال هاست در حوزۀ آفرینش و پژوهش ادبی قلم می فرساید.
نویسنده عنوان رمان را از یک آهنگ محلی گرفته است و هنگامی در داستان معنا می یابد که راوی یک شب آن را برای محبوبش زمزمه می کند.  از همان آغاز خواننده حس می کند که دو داستان را می خواند در یک دفتر. دو داستان را می نگرد در بطن یک رمان، دو درونمایه اند.
راوی در مسکو به یاد دوستان کابلش می افتد، به یاد رفیق های دوران نوباوگی و یاد تنها صحنه یی که با آنان سنگر برفی ساخته بود و یکی از آنان در میان کلولۀ برفی سنگی را تعبیه کرده و بر سر رفیقش حواله کرده بود. به یاد بچه هایی که اکنون بزرگ شده اند. او اکنون در مسکو می زید، شیفتۀ یک دختر روسی شده است. نوستالژی او را به گذشته ها می کشاند. به کابل می برد:
«نمی دانم به کجا رفته اند. شهزاده، نسیم، پاینده، رفیق و سردار. شما کجا رفتید با آن دل های شاد و معصوم کجا رفتید؟ اکنون کجا هستید؟ در کدام گوشۀ این جهان هستید؟ آیا من من هم به شما به رؤیایی مبدل شده ام؟ ولی من این جا در مسکو هستم. اینجا برف می بارد. برف می بارد» ص. 152»
رهنورد فقط در داستان حکیمانه زمانه از ریالیسم جادویی بهره می گیرد. این داستان چیزی میان رؤیا و واقعیت است. نمی توانی مرزی میان رؤیا و واقعیت بکشی. واقعیت رؤیاست و رؤیا واقعیت:
«اصلا زندگی چیست؟ یک رؤیا … مجموعه یی از رؤیاها و زمان، این هیولای شکست ناپذیر، این رؤیاها را می خورد، می بلعد. از این رؤیاها تنها خاطره یی بر جا می ماند»

Out of stock

Categories: ,
Description

 

 ۲۷۹ صفحه
«چار گرد قلاگشتم، پای زیب طلا یافتم، پای زیب طلا یافتم»، از رهنورد زریاب، داستان سرای و پژوهشگر نام آشنا و توانای افغانستان که سال هاست در حوزۀ آفرینش و پژوهش ادبی قلم می فرساید.
نویسنده عنوان رمان را از یک آهنگ محلی گرفته است و هنگامی در داستان معنا می یابد که راوی یک شب آن را برای محبوبش زمزمه می کند.  از همان آغاز خواننده حس می کند که دو داستان را می خواند در یک دفتر. دو داستان را می نگرد در بطن یک رمان، دو درونمایه اند.
راوی در مسکو به یاد دوستان کابلش می افتد، به یاد رفیق های دوران نوباوگی و یاد تنها صحنه یی که با آنان سنگر برفی ساخته بود و یکی از آنان در میان کلولۀ برفی سنگی را تعبیه کرده و بر سر رفیقش حواله کرده بود. به یاد بچه هایی که اکنون بزرگ شده اند. او اکنون در مسکو می زید، شیفتۀ یک دختر روسی شده است. نوستالژی او را به گذشته ها می کشاند. به کابل می برد:
«نمی دانم به کجا رفته اند. شهزاده، نسیم، پاینده، رفیق و سردار. شما کجا رفتید با آن دل های شاد و معصوم کجا رفتید؟ اکنون کجا هستید؟ در کدام گوشۀ این جهان هستید؟ آیا من من هم به شما به رؤیایی مبدل شده ام؟ ولی من این جا در مسکو هستم. اینجا برف می بارد. برف می بارد» ص. 152»
رهنورد فقط در داستان حکیمانه زمانه از ریالیسم جادویی بهره می گیرد. این داستان چیزی میان رؤیا و واقعیت است. نمی توانی مرزی میان رؤیا و واقعیت بکشی. واقعیت رؤیاست و رؤیا واقعیت:
«اصلا زندگی چیست؟ یک رؤیا … مجموعه یی از رؤیاها و زمان، این هیولای شکست ناپذیر، این رؤیاها را می خورد، می بلعد. از این رؤیاها تنها خاطره یی بر جا می ماند»
Reviews (0)

Reviews

There are no reviews yet.

Be the first to review “چار گرد قلاگشتم”
Shipping and Delivery

At BookPoint, we believe that books should arrive as quickly and beautifully as possible. To give our readers a smooth experience, we offer three delivery options:

3d vector render illustration icon 600nw 2582040635
Delivery TypeDelivery TimeHandled ByFee
Standard12 – 48 hoursTrusted Delivery Partner99 AFN
Premium5 – 8 hoursBookpoint.af Dedicated Delivery Team150 AFN
Elite45 minutes – 4 hoursBookpoint.af Dedicated Delivery Team200 AFN